نورزندگی اجتماعی و خانوادگی آرشيو وبلاگ
نويسندگان چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 10:57 :: نويسنده : مرضیه پورباقر مهنه
قند خون مادر بالاست ، دلش اما هميشه (شور) مي زند براي ما ... اشك هاي مادر مرواريد شده است در صدف چشمانش، دكترها اسمش را گذاشتند آب مرواريد ! حرف ها دارد چشمان مادر ، گويي زير نويس فارسي دارد! دستانش را نوازش ميكنم ؛ داستاني دارد دستانش ..... وقتي پشت سر پدر و مادرت از پله ها مياي پايين و مي بيني چقدر آهسته ميره ، مي فهمي پير شده ! وقتي بعد از غذا يه مشت دارو مي خوره ، مي فهمي چقدر درد داره.....
آدما تا وقتي كوچيكن دوست دارن براي مادرشون هديه بخرن ، اما پول ندارن....وقتي بزرگ تر مي شن پول دارن ، اما وقت ندارن ....وقتي پير مي شن ، پول دارن وقت هم دارن ، اما مادر ندارن .....دست پر مهر مادر تنها دستي است كه اگر كوتاه از دنيا باشد ، از تمام دست ها بلندتر است ، مادر تنها كسي است كه مي توان " دوستت دارم " هايش را حتي اگر هم نگويد ، باور كرد ....مادر يعني به تعداد روزهاي گذشته تو صبوري ، به تعداد روزهاي آينده تو دلواپسي ، به تعداد آرامش همه ي خواب هاي كودكانه تو بيداري ، مادر يعني بهانه بوسيدن خستگي دست هايي كه يك عمر براي باليدن تو چروك شد !
اگر 4 تكه نان خيلي خوشمزه وجود داشته باشد و شما 5 نفر باشيد ، كسي كه اصلا از مزه آن خوشش نمي آيد ، مطمئنا مادر است . نظرات شما عزیزان: پيوندها |
|||
|